گزیده ها

گزیده ها

سخنان عارفانه وعاشقانه
گزیده ها

گزیده ها

سخنان عارفانه وعاشقانه

ارزش زمان

ارزش یک سال را از دانش آموزی بپرس که در امتحانات پایان سال رد شده است و قرار است که یک سال دیگر کتابهای تکراری را ورق بزند .


ارزش یک ماه را از مادری بپرس که طفل نارسش فقط یک ماه زودتر به دنیا آمده و حالا چکیده هشت ماه آرزوهای طلایی اش زیر چادر اکسیژن تلف شده است .


ارزش یک هفته را از نویسنده هفته نامه ای بپرس که همه هفته گذشته سرش شلوغ بوده و در آغاز هفته جدید باید گزارشش روی میز سردبیر باشد .


ارزش یک ساعت را از دو چشم انتظار بپرس که برای دیدن هم سر قرار لحظه شماری می کنند .


ارزش یک دقیقه را از مسافر جامانده ای بپرس که یک دقیقه پیش قطارش بدون او را افتاد .


ارزش یک ثانیه را از کسی بپرس که فقط یک ثانیه ترمزش دیر گرفت و حالا به جسدی کف خیابان خیره شده است . ارزش یک صدم ثانیه را از دونده ای بپرس که در المپیک نقره گرفت

یک انشای خوشمزه!


یک انشای خوشمزه ...!

زن می خوام یا نمی خوام ؟

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زن خوب می گیرم.

تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایش را به من داده است.

حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانش به اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود.

ادامه مطلب ...

۹۰نکته آموزنده وزیبا

● بخوانیم و عمل کنیم.۱) اگر اولش به فکر آخرش نباشی آخرش به فکر اولش می افتی
۲) لذتی که در فراغ هست در وصال نیست چون در فراغ شوق وصال هست و در وصال بیم فراغ
۳) آغاز کسی باش که پایان تو باشد
۴) پرستویی که به فکر مهاجرت هست از ویرانی آشیانه نمی هراسد
۵) کمی سبکسری لازم است تا از زندگی لذت ببری و کمی شعـــور، تا مشکلی برایت پیش نیاید
۶) دوست واقعی کسی است که اگر ساعتها در کنار او ساکت بشینی و صحبتی بین تان ردوبدل
نشه بعد از خداحافظی احساس کنی که ساعتها باهاش درد و دل کردی

ادامه مطلب ...

ادب اصیل ما


ادب اصیل ما ٬ شب سردی بود …. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه میخریدن …شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت و انعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر میکرد چی میشد اونم میتونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود …

ادامه مطلب ...

بازی روزگار(دلنوشته های پرفسورحسابی)

             بهترین و جدیدترین خدمات وبلاگ نویسان جوان                www.bahar22.com                                                                                                                                                بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،
این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

ادامه مطلب ...